زمزمه های مرثیه گون کوچه های مدینه را یک به یک می پیماید.
خویشاوندی نخلهای مدینه با داغ، زجرآورترین تصویر است.
از گلوی اندوهگین هر واژه، نیزارهای ماتم می چکد.
مسجد از صدای روحنواز گل خالی است.
ضجه در محراب ریشه دوانده است.
منبر، در محوطه اشک نشسته است.
تمام دقایق بیست و هشتم صفر، خزان است
و وجب به وجب مدینه، تبدار این سفر.
سینه های پرغم احادیث،
برای «قال النبی صلی الله علیه و آله »ها
اشک حسرت میریزند.
کنار مولا، چیزی جز غربت نیست.
ناگهانی از بیرمقی رخ نموده است.
پیرامون زهرا علیهاالسلام ، اندوهی وسیع پا گرفته است؛
آنچنان که هیچ چشمی ندیده است.
اشکهای غلطان مدینه با ناله های «ام ابیها»یی همسو شده است.
بی شهد نبوت، روزگاری تلخ، ذائقه دین را پر کرده است.
کینه ها و لقمهای از خیبر، زهر در شریان دقایق ریخته است.
همیشه و در هر مقطعی، همانگونه که پیامبری از صبح می گوید،
عده ای از تبار ابوجهل ها هستند که با چرکینی شب، خو میگیرند.
اما ما، بی نگاه رحمت گستر واپسین پیامبر،
کدام لحظه را تاب بیاوریم؟
بی صدای عطوفت زای او، به کدام سو پناه بجوییم؟
«اللهُمَّ إنا نَشکُو اِلَیکَ فَقْدَ نَبیِّناً صلی الله علیه و آله »
بیست و هشتم صفر، یعنی ضمیمه شدن عطری بدیع به آسمان،
و چه محروم است زمین که فروغ یگانه خود را از دست داده است.
بیست و هشتم صفر، روز سیاهپوشی قبیله های سادگی و فروتنی است.
چه باید کرد که همیشه پیرو هر داغ، حلیفی جز شکیبایی نیست!
تالار آیه های انتظار